خلاصه داستان: فیلم ویلای ساحلی، داستان خانوادهای روستایی را روایت میکند که به عنوان سرایدار قرار است برای 6 ماه از یک ویلا نگهداری کنند. چاوش (صاحب ویلا) قرار است برای دانشگاه رفتن دخترش 6 ماه در خارج از ایران زندگی کند و ویلا را به یونس (با بازی پژمان جمشیدی) و همسرش (با بازی ریما رامین فر) میسپارد و آنها با 3 فرزندشان به ویلا نقل مکان میکنند، اما برادر زن یونس (با بازی رضا عطاران) با ورود به خانه داستانهایی را رقم میزند…
خلاصه داستان: فیلم هاوایی در مورد یک ورزشکار ایرانی میباشد که برای پیشرفت خود زیر بار مهاجرت و پناهندگی کشور دیگری میخواهد برود اما از جایی به بعد در ماجرایی قرار میگیرد که او را به فرد سرشناس مجازی تبدیل میکند و حالا ماجرا برای او جور دیگری رقم میخورد…
خلاصه داستان: فیلم نگهبان شب داستان یک کارگر روستایی به نام رسول است که برای امرار معاش چارهای جز ایستادن کنار خیابان و یافتن کار روزمزد در خیابانهای شهر ندارد و…
خلاصه داستان: در فیلم تابستان همان سال، عطای 7 ساله را پیش یک رمال آینهبین میبرند تا طی مراسمی دزد طلاهای عمهاش را در آینه شناسایی کند، عطا که هیچ تصوری از سرانجام آنچه در آن شرایط بر زبان میآورد ندارد، برای رهایی از آن وضعیت، هر آنچه از تعاریف عمهاش درباره شک و تردید او نسبت به دزدی داوود پسر عمه دیگرش شنیده را بازگو میکند، غافل از آنکه این دروغ موجب عقوبتی دور از انتظار برای کل خانواده میشود…
خلاصه داستان: خانواده مهاجر در خانهای قدیمی در دل خیابان فرشته که متعلق به دایی خانواده است زندگی میکنند. هر یک از اعضای خانواده از فضای این خانه به نحوی ارتزاق میکنند. اما بازگشت دایی خانواده پس از سالها به همراه عروسش از خارج از کشور به نیت فروش خانه قدیمی، خانواده مهاجر را وارد چالش و دردسرهای بزرگی میکند و این خانواده تلاش میکنند به هر نحوی این خانه را حفظ کنند تا اینکه…
خلاصه داستان: میترا وکیل خوشنامی است که روزی در دفترش یک جنایت رخ میدهد. بنابراین او مجبور میشود برای دفاع از خود تحقیقاتی را درباره یکی از موکلانش آغاز کند و در این راه با دردسرهایی روبهرو میشود که حتی شغلش را به خطر میاندازد.
خلاصه داستان: سهراب بهاریان نمایشنامهنویس ناموفقی است که به تازگی معلم دبیرستان شده است. دانش آموزان و مدیر مدرسه، رضایتی از شیوه برخورد او هنگام آموزش ندارند. او در سفری با تصویری از گذشته خود مواجه میشو د…
خلاصه داستان: در روستایی قبل از انقلاب فردی خانزاده به نام امیر به عنوان قاضی محلی در روستا فعالیت میکند و به خاطر سابقه خوبی که داشته، مردم به او اعتماد کامل دارند و بخش مهمی از کارهای روستا را به امیر سپردهاند. حال پس از سالها یکی از اهالی روستا به نام لی لی که از روستا به خاطر تهمت مردم به فاحشه بودن رفته، به عنوان اشرافزاده به روستا برمیگردد و به مردم وعده میدهد که در صورت کشتن امیر، پول زیادی به آنها خواهد داد و…
خلاصه داستان: سعید جوانی سی ساله از نیروهای حراست حزب جمهوری اسلامی است. او پس از زخمی شدن در ماجرای 14 اسفند سال 59 در دانشگاه تهران، راهی بیمارستان شده و در آنجا با بیتا مواجه میشود و…