خلاصه داستان: اسکار شیندلر تاجری معمولی است که عضو حزب نازی است، به خاطر طبع خوشگذران و عیاش خود و با توجه به دوستی بین او و مقامات رده بالای ارتش که بیشتر به خاطر سخاوت وی است، موفق میشود کارخانهای را با پول یهودیانی که در خفا با آنان شریک شده بخرد. سپس با توجه به همین روابط خود یهودیان را به عنوان کارگر در کارخانه اشتغال میدهد و ...